چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق

ساخت وبلاگ
سلام.ظهر یکشنبه به خیر.   صبح که ساعت زنگ زد، چشمامو باز کردم. حس نداشتم. گرمم بود. گر گرفته بودم. حدس زدم تب داشته باشم. به زور پاشدم صبحانه برای مانی اماده کردم. بی خیال آرایش شدم. دوباره برگشتم تو تخت. امکان نداره بعد از بیدار شدن دوباره بیام تو تخت. یه کم بعدش مهدی رو بیدار کردم. دست زد به پیشونیم، گفت تب نداری. از درون آتیش بودم.رفت مانی رو حاضر کنه. نم چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق...
ما را در سایت چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4ashtiashti5 بازدید : 335 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1396 ساعت: 1:00

سلام. ساعت 11:18 پیش از ظهر دوشنبه تون بخیر!!!!!!!!!!  اداره ام. تقریبا شاید یه ساعت باشه که رسیده ام اداره. دیروز عصر با تاکسی رفتم در اداره مهدی. پکیج خراب شده و آقاهه قرار بود بیاد درستش کنه. مهدی منو شهران پیاده کرد و خودش رفت خونه. رفتم بالا و لباسمو دراوردم. مامانم ساعت دو و سه به مانی تب بر داده بود. دیدم ولی بچه بی حاله.نشستم رو مبل، مامانم گفت: چرا چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق...
ما را در سایت چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4ashtiashti5 بازدید : 337 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1396 ساعت: 1:00

سلام. ظهر چهارشنبه بخیر.خوبین؟   صبح اینجا رو باز کردم بنویسم. ولی گوشیم از دستم افتاد و پشتش خرد شد. یه بار هم عوضش کرده بودم. ولی از این جنس های دم دستی بود. دیگه با رئیسم هماهنگ کردم و رفتم علاءالدین. دیدم هرجا بخوام برم، میگن قابشو نداریم. به سرم اومده تا حالا. رئیسم هم اتفاقا امروز مرخصیه. یه سری کارها رو انجام دادم و تو تلگرام بهش پیغام دادم و رفتم. او چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق...
ما را در سایت چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4ashtiashti5 بازدید : 367 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1396 ساعت: 1:00

سلاااااااام صبح بخیراز اول هفته هی مخوام بنویسم و نمیشه. خوبین؟ سه شنبه است. سه شنبه دیگه، عیده ان شاءالله. سال تحویل میشه. الهی دل همه خوش باشه.چهارشنبه پیش از اداره که رفتم خونه، واااااااای از ترافیک. واقعا دلم میخواست بزنم کنار و بخوابم. هفته پیش خیلی خوابم می اومد. مانی همونطور بی حال بود. یکی از دوستام از آمریکا یه داروی تقویتی آورده بود. یه قاشق بهش دا چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق...
ما را در سایت چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4ashtiashti5 بازدید : 224 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1396 ساعت: 1:00

سلام. شنبه بعد از ظهره. ساعت هجده دقیقه به چهاره.چهارشنبه رفتم خونه. از خواب داشتم می مردم. مهدی خوابید. ولی من خوابم نبرد. کتاب خوندم. خیلی بهم می چسبه این کتابه. پاییز فصل آخر سال است. واقعا قلم توانایی داره خانم نسیم مرعشی.  دیگه آخر شب مهدی بیدار شد ولی من خوابم می اومد. پنجشنبه صبح زود بیدار شدم. صبحانه خوردم و زدم به دل کار. مهدی هم زود بیدار شد. اول ی چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق...
ما را در سایت چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4ashtiashti5 بازدید : 291 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1396 ساعت: 1:00